به گزارش تحریریه، تارنمای نشریه «فارن پالسی» در تحلیلی با عنوان «ارتش چین اکنون در حال پیشتازی است» عنوان داشت که رژه روز چهارشنبه گذشته ثابت کرد که توازن نظامی منطقهای بهطور برگشتناپذیری تغییر کرده است.
در گزارش تحلیلی «سم روگِوین» مدیر برنامه امنیت بینالملل در مؤسسه لاوی آمده است:
اکنون بهطور گسترده پذیرفته شده است داستانی که کشورهای غربی زمانی برای خود درباره توسعه فناوری چین تعریف میکردند مبنی بر اینکه صرفاً تقلیدکننده فناوری غرب است؛ مالکیت فکری را سرقت میکند؛ موفقیتهایش ناشی از یارانههای دولتی بیهوده است ــ ناتمام و ناقص بود است. این روایت هنوز عناصری از حقیقت دارد، اما بسیار کمتر از گذشته صادق است. چین امروزه یک کشور نوآور و رهبر فناوری در رباتیک، خودروهای برقی، رآکتورهای هستهای، انرژی خورشیدی، پهپادها، قطارهای پرسرعت و هوش مصنوعی است.
رژه نظامی ۳ سپتامبر در پکن ثابت میکند که باید فناوری نظامی را نیز به این فهرست اضافه کنیم. دیگر کافی نیست بگوییم که ارتش چین، ارتش آزادیبخش خلق (PLA)، در حال رسیدن است یا صرفاً طرحهای تجهیزات خارجی را کپی میکند. چین اکنون نوآوری میکند و در حال پیشتازی است. در این فرآیند، توازن نظامی منطقهای که برای دههها به نفع ایالات متحده و شرکای آن بود، بهطور برگشتناپذیری تغییر میکند.
رژه روز پیروزی، به مناسبت هشتادمین سالگرد «جنگ مقاومت مردم چین علیه تجاوز ژاپن و جنگ جهانی ضد فاشیسم»، نمایش قدرت نظامی معاصر چین و نگاهی به آینده آن بود. چین پیشتر از نمایش تازهترین تجهیزات نظامی خود اکراه داشت، اما در این رویداد پرده کنار رفت ــ هرچند انتخابی.
از برجستهترینها میتوان به نمایش هواپیماهایی اشاره کرد که قرار است در ناوگان رو به رشد ناوهای هواپیمابر چین خدمت کنند. این ناوگان در حال حاضر سه کشتی دارد، اما احتمالاً در سالهای آینده حداقل با یک ابرناو هستهای جدید همسطح ناوهای کلاس جرالد فورد آمریکا همراه خواهد شد. چهار نوع جدید از پهپادهای «loyal wingman» معرفی شد ــ هواپیماهای بدون سرنشین پنهانکار که برای پرواز در کنار هواپیماهای سرنشیندار و تحت فرمان آنها طراحی شدهاند. دستکم چهار سامانه موشکی ضدکشتی و تهاجم زمینی که پیشتر دیده نشده بودند نیز به نمایش درآمدند، بههمراه یک زیردریایی بدون سرنشین جدید و اژدرهای تازه.
این رژه جدیدترین پردهبرداری در سالی پرهیجان برای ناظران مجتمع نظامی-صنعتی چین بوده است. درست پس از کریسمس ۲۰۲۴، ویدئوها و عکسهایی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که دو جنگنده پنهانکار جدید در پرواز آزمایشی را نشان میداد. چند هفته بعد، نشریه نظامی Naval News گزارش داد که چین در حال ساخت نوع منحصربهفردی از تجهیزات دریایی موتوردار با پلهای جادهای قابل گسترش است که به کشتیهای حامل خودرو اجازه میدهد محموله خود را در ساحلی بدون زیرساخت تخلیه کنند. عکسهای بعدی از آزمایش تأیید کرد که این تجهیزات برای پیاده کردن ادوات زرهی سنگین در یک حمله احتمالی به تایوان بسیار مناسب هستند.
اواخر ژانویه، فایننشال تایمز عکسهای ماهوارهای تجاری منتشر کرد که نشان میداد چین در حال ساخت یک مرکز فرماندهی نظامی جدید در خارج از پکن است که دستکم ۱۰ برابر پنتاگون وسعت دارد. در ماه مه، پاکستان و هند نبرد هوایی با ۱۲۵ هواپیما بر فراز کشمیر مورد مناقشه به راه انداختند؛ نیروی هوایی پاکستان از تجهیزات چینی استفاده کرد که بر اساس شواهد محدود عملکرد قابل قبولی داشت.
چین همه نشانههای تمایل به ایجاد یک مجتمع نظامی-صنعتی کاملاً بومی را دارد. و رهبری چین آشکارا جاهطلبی خود را برای ساخت ارتشی در سطح جهانی تا میانه قرن اعلام کرده است. البته این تنها به فناوری بستگی ندارد، و موج اخیر پاکسازی افسران ارشد نشان میدهد که فساد و مشکلات عملکردی جدی در PLA وجود دارد.
اما دستکم در جبهه فناوری، مدتهاست شواهد کافی از این جاهطلبی وجود دارد. چین مدرنسازی خود را در اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز کرد و از آن زمان تاکنون، PLA شاید سریعترین تحول فناورانه را از زمان جنگ جهانی دوم در میان نیروهای نظامی جهان تجربه کرده است.
افشاگریهای پس از دسامبر ۲۰۲۴ فقط این روند را تقویت میکند و باید این پرسش را برانگیزد که آیا جاهطلبیهای چین همچنان دستکم گرفته میشود؟
سؤال بزرگتر این است: چین با این همه قدرت نظامی چه میخواهد؟
یک احتمال این است که در حال ساخت نیرویی است تا مستقیماً ایالات متحده را با یک موضع نظامی واقعاً جهانی به چالش بکشد. استرالیا در فوریه طعم تواناییهای جدید چین را چشید، زمانی که نیروی دریایی PLA ناوگانی از کشتیهای جنگی را برای دور زدن این قاره فرستاد. این پیامی بود که قدرت نظامی چین اکنون به قلمروهای جدیدی رسیده است.
با این حال، اگر بخواهیم یک نتیجه کلی از افشاگریهای ۹ ماه گذشته بگیریم، این است که چین صرفاً یا حتی عمدتاً بر نمایش قدرت نظامی خود در سراسر اقیانوس آرام تمرکز ندارد، چه رسد به سراسر جهان. بسیاری از تجهیزات جدیدی که میبینیم صراحتاً برای این منظور طراحی نشدهاند.
البته چنین تجهیزاتی میتوانند کاربردهای بسیاری داشته باشند. و تردیدی نیست که طی چند دهه گذشته، چین ظرفیت خود را برای استفاده از قدرت نظامی در فواصل طولانی بهطور قابلتوجهی افزایش داده است. این کشور در حال ساخت ناوگانی قابل توجه از هواپیماهای ترابری استراتژیک است که امکان انتقال سریع نیرو و تجهیزات به سراسر جهان را فراهم میکند. اخیراً نیز چین شروع به گسترش ناوگان سوخترسان هوایی خود کرده است؛ ناوگانی که مدتهاست ویژگی کلیدی توانایی آمریکا برای نمایش قدرت هوایی جهانی بوده است. و چین اکنون دهها کشتی جنگی «آبهای آبی» (blue water) دارد که برای عملیات در اقیانوس آزاد طراحی شدهاند- برخلاف کشتیهای ساحلی «آبهای قهوهای»(brown water)، از جمله ناوهای هواپیمابر و کشتیهای تدارکاتی برای حفظ حضور طولانیمدت ناوگان در دریا.
اما از سوی دیگر، توجه کنید که چین از سال ۲۰۱۷ که نخستین پایگاه خارجی خود را در جیبوتی افتتاح کرد، هیچ پایگاه دیگری اضافه نکرده است؛ سالها تا بهکارگیری یک بمبافکن با برد بینقارهای فاصله دارد؛ و هیچ شبکه ائتلاف جهانی مشابه آمریکا ندارد. جنگندههای جدید، تجهیزات آبی برای فرود، پهپادها و سامانههای موشکی که امسال معرفی شدهاند نیز نشان نمیدهند که تمرکز اصلی آن بر قدرتنمایی جهانی است. آنها عمدتاً موضع چین را در همسایگیاش تقویت خواهند کرد.
بنابراین تمرکز باید بر جاهطلبیهای منطقهای چین باشد تا حضور جهانیاش. این بهویژه برای تایوان خبر بدی است، زیرا توازن نظامی در آنجا آشکارا بیشتر به نفع پکن تغییر میکند.
مقاله اخیر در معتبرترین نشریه دانشگاهی در مطالعات استراتژیک، « International Security»، روندها را بررسی کرد و به نتایجی نگرانکننده برای تایپه و آنهایی در واشنگتن دارد که استدلال میکنند ایالات متحده منفعت حیاتی در دفاع از تایوان دارد. در مقاله «دسترسی ممنوع؟ رقابت چین و آمریکا برای برتری نظامی در آسیا»، نیکلاس اندرسون و دارل پرس استدلال میکنند که رکن اصلی قدرت نظامی آمریکا در آسیا ــ هواپیماهای جنگی مستقر در ژاپن و گوام ــ در یک حمله چین به تایوان متحمل تلفات فاجعهباری خواهند شد.
این مقاله مدلی از خساراتی را ارائه میدهد که در ۳۰ روز نخست چنین جنگی توسط انبوه موشکهای کوتاهبرد و میانبرد چین (که همچنان در حال رشد هستند) به پایگاههای هوایی آمریکا وارد خواهد شد. نتیجهگیری این است که حتی در مطلوبترین سناریو، ایالات متحده در همان ماه اول ۴۵درصد از نیروهای خود را از دست خواهد داد.
شایان ذکر است که این مقاله تنها به اثر موشکهای زمینی چین پرداخته و تأثیر حملات تکمیلی نیروی هوایی و دریایی چین را در نظر نگرفته است.
اندرسون و پرس پیشنهادهای مختلفی برای نحوه اصلاح این عدم توازن رو به رشد توسط ایالات متحده ارائه میدهند، هرچند هیچیک از آنها امیدوارکننده به نظر نمیرسند. در نهایت، آنها پیشنهاد میکنند که بازاندیشی بنیادیتری در استراتژی آمریکا لازم است. واشنگتن باید در نظر بگیرد که از ذهنیت سلطه نظامی به ذهنیت بازیگر پشتیبان در منطقه تغییر مسیر دهد.
این دو نویسنده نتیجه گرفتند «اینکه یک قدرت بزرگ دوردست بازیگر نظامی غالب در شرق آسیا باشد، با توجه به توان اقتصادی و فنی دیگر کشورهای آسیایی، ممکن است یک تعادل بلندمدت به همراه نداشته نباشد». این یک بیان بسیار خفیف است، بهویژه وقتی در نظر بگیریم که جهان چقدر عجیب به نظر میرسید اگر نقشهای آمریکا و چین معکوس میشد. اگر چین قدرت غالب در نیمکره غربی بود و بهطور دائم ۷۰ هزار سرباز در کانادا و یک ناوگروه هواپیمابر در کوبا مستقر میکرد، این قطعاً بسیار دور از یک «تعادل بلندمدت» به نظر میرسید.
برای رسیدگی به وضعیت رو به وخامت توازن نظامی در شرق آسیا، ایالات متحده میتوانست حضور خود را بهشدت در آنجا گسترش دهد، اما چشمانداز اندکی برای این کار وجود دارد. چین بیش از ۳۰ سال است که ارتش خود را نوسازی میکند، بدون اینکه پاسخ اساسی از سوی آمریکا دریافت کرده باشد.
چرا باید انتظار داشته باشیم این وضعیت اکنون تغییر کند؟ حتی اگر واشنگتن میتوانست بر بیتحرکی خود غلبه کند، کدام کشور آسیایی موافقت خواهد کرد میزبان همه این نیروها شود و کدام کشور به آمریکا تضمین خواهد داد که اجازه میدهد از قلمرو آن در جنگی علیه چین استفاده شود؟
در نهایت، اگر آن موانع هم برطرف میشد، چین تقریباً بهطور قطع با افزایش هزینههای نظامی خود پاسخ میداد. و همانطور که رژه نظامی پکن این هفته به جهان یادآوری کرد، مسابقه تسلیحاتی اکنون به نفع پکن خواهد بود، نه واشنگتن.
یک تعادل جدید واقعی در حال شکلگیری است؛ استراتژی نظامی و سیاست خارجی ایالات متحده باید آن را دنبال کند.
پایان/
نظر شما